آنچه همیشه درباره جنگ شنیدیم داستان دلاوریها و فتوحات یا غم از دست دادن همرزمان و شکستهاست. اما این همهی جنگ نیست. جنگ برای آنان که تجربهاش کردهاند یک زندگی است و مثل هر زندگی، جنگ هم روزمرگیهای خودش را دارد. شنیدن جزئیات این روزها از زبان زنان، حتما رنگ و بوی دیگری دارد. کتاب جنگ چهرهی زنانهای ندارد روایت نگاریهای زنانی است که این زندگی را زیستهاند.
در این مطلب با مجله چارخونه همراه باشید تا به نقد و بررسی و دانلود کتاب جنگ چهرهی زنانهای ندارد نوشته سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ با ترجمه عبدالمجید احمدی از انتشارات چشمه بپردازیم.
درباره نویسنده
سوتلانا آلکسیویچ معلم، روزنامهنگار و نویسنده اهل بلاروس و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 2015 است. او سبک ادبی جدیدی را اختراع کرده است که در آن به جای تخیل و داستانگویی از زبان خود، زندگی آدمها را از زبان خودشان روایت میکند. الکسیویچ بر همین مبنا تاکنون کتابهایی چون «صداهایی از چرنوبیل، تاریخ شفاهی یک فاجعه اتمی»، «صداهای شوروی از جنگ افغانستان» و جنگ چهرهی زنانهای ندارد را منتشر کرده است. عمده آثار او مصاحبه با انسانهای جنگزده و آسیبدیده و بیان واقعیت جنگ از زبان آن در قالب یک رمان است. سوتلانا آلکسیویچ هنگام دریافت جایزه نوبل، به خاطر سی سال وقایع نگاری سبک خود را «تاریخچه احساسات» نامید.
درباره کتاب جنگ چهرهی زنانهای ندارد
ایده نوشتن کتاب زمانی به ذهن الکسیویچ رسید که او مقالهای درباره جشن خداحافظی یک حسابدار ارشد خانم خوانده بود ولی آنچه فکر الکسیویچ را درگیر کرد این بود که خانم حسابدار زمانی در جنگ جهانی دوم، به عنوان تک تیرانداز 75نفر را کشته و 11مدال هم دریافت کرده است. الکسیویچ متوجه شد که جنگ به ندرت از زبان زنان بیان شده است. او به دنبال داستانهای قهرمانانه نبود چون اساسا هیچ چیز قهرمانانهای درباره واقعیت تلخ جنگ وجود ندارد، بلکه نگاه متفاوت و بدون اغراق زنان به جنگ و تجربیات دلپذیر آنها از واقعیتی تلخ او را به نوشتن این کتاب علاقمند کرد.
اما نوشتن کتاب چندان هم آسان نبود. الکسیویچ طی هفت سال به بیش از 100شهر و روستا سفر کرد و با صدها زن که در جنگ خلبان، پزشک، پرستار، تک تیر انداز، توپچی، آشپز ، اپراتور تلفن و … بودند صحبت کرد و خاطرات آنها را ضبط کرد. برخی از آنها حاضر به صحبت با اون نشدند. یکی از این زنان که در جنگ خلبان بود به الکسیویچ گفته بود نمیتواند به آن سه سالی که طی آن حس کرده زن نیست بازگردد! اما بیشتر زنان در این مصاحبه شرکت کردند و خاطرات خود را نه فقط بازگو، بلکه مجددا ترسیم کردند. الکسیویچ برای شنیدن این خاطرات علاوه بر وقت، صبر زیادی هم به خرج داد. گاهی اوقات تمام روز منتظر لحظهای میماند تا گذشته فرد به خاطرش بیاید.
گنجنامهای به نام رنج
و اما در کتاب چه میگذرد؟
جنگ چهرهی زنانهای ندارد سندی مکتوب و زنده از یک واقعیت بزرگ و تلخ است. در این کتاب بیش از 200زن حاضر در جنگ جهانی دوم، توصیف میکنند که چگونه وقتی دختری جوان بودند و در رویای عروس شدن سیر میکردند ناگهان به جنگی فرا خوانده شدند که به جای لباس عروس باید رخت رزم میپوشیدند و به جای دسته گل عروس، اسلحههای سنگین حمل میکردند. بیش از 500هزار زن در شوروی و در طی جنگ جهانی دوم، وحشتناک ترین جنگ قرن بیستم، پا به پای مردان در جنگ حضور داشتند. آنها نه تنها مجروحان را نجات میدادند بلکه اسلحه به دست گرفتند و با دشمنی که به کشور و خانه و خانوادهشان حمله کرده بود جنگیدند.
جنگ و عشق
حس وطن پرستی باعث شده بود بعضی از این زنان برای رفتن به جنگ لحظهشماری کنند و حتی حاضر به ترک فرزندان خردسالشان در منزل باشند. بعضی سن خود را جعل میکردند تا به سن قانونی برسند و وقتی جنگ را از نزدیک میدیدند میفهمیدند که جنگ وحشیانهتر از چیزی بود که تصور میکردند. از شنیدن صدای خرد شدن جمجمه مردان آلمانی زیر چرخهای کامیون گرفته تا دیدن اجساد ملوانانی که بر اثر معلق بودن در آب، آنقدر ورم کرده بودند که با آن پیراهنهای راه راهشان شبیه هندوانه شده بودند.
البته لحظههایی هم وجود داشت که تحمل آنهمه رنج را آسانتر میکرد. زنان از عاشق شدن میگفتند و مردان موردعلاقهشان را در آن لباس فرم توصیف میکردند. آنها با خنده از اینکه مجبور بودند موهای خود را با میوه کاج ببندند میگفتند و میرسیدند به آنجا که بچههایشان را چگونه از دست میدادند. دیگر خنده جایش را به اشکهای بی امان میداد.
بازگشت به خانه
و در نهایت بازگشت ازجنگ برخلاف آنچه فکر میکردند گاهی اصلا خوشایند نبود. فرزندانشان آنها را نمیشناختند. همسرانشان در جنگ ناپدید یا کشته شده بودند. بسیاری از دوستانشان را گم کرده بودند و پدر و مادرانشان را در گورهای کم عمق در ویرانههای شهر و روستای سوخته خود پیدا میکردند.
چیزی که در همه آنها مشترک بود زندگی نکردن زنانگیشان بود. آنها دیگر هرگز احساس جوانی نکردند.
سخن پایانی
کتاب جنگ چهرهی زنانهای ندارد به عنوان یکی از برگزیدهترین کتابها توسط واشنگتن پست، گاردین و اکونومیست معرفی شده است. مطبوعات شوروی این كتاب را “گزارش واضح و روشن از وقایعی كه بر سرنوشت ملت تأثیر زیادی گذاشت” خواندند.
مستندی که جملههای آن، حاصل دیدن و شنیدن و تجربه کردن زنانی است که جنگ را با بند بند وجودشان زندگی کردند.
شما میتوانید این کتاب را با ترجمه عبدالمجید احمدی از انتشارات چشمه در چارخونه دانلود و از مطالعه آن لذت ببرید.